در جزیره ای زیبا تمام حواس آدمیان، زندگی می کردند: ثروت، شادی، غم، غرور، عشق و ...روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت. همه ساکنین جزیره قایق هایشان را آماده و جزیره را ترک کردند. اما عشق می خواست تا آخرین لحظه بماند، چون او عاشق جزیره بود.
فرق عشق با ادواج
شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد
داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی...
ادامه مطلب ...کاش دوست نداشتم تا جواب هایتو با هوی میدادم
کاش دوست نداشتم تا بیخیال خیالت میشدم
کاش دوست نداشتم تا یه شب بدون اینکه با یادت حرف بزنم میخوابیدم
کاش دوست نداشتم تا نبودنتو لمس نمیکردم
کاش دوست نداشتم تا میتونستم جاتو تو قلبم به کس دیگه ای بدم
کاش دوستم داشتی تا میدونستی نگفتنت برام بی صدایی دنیاست
کاش دوستم داشتی تا نبودنم لحظه ای دلتنگت میکرد
کاش دوستم داشتی تا منو به تنهایی نمیسپردی
کاش دوستم داشتی تا یه بار به خوابت میامدم
کاش دوستم داشتی تا کسی برات جز من نمیسوخت
از یک عاشقِ شکست خورده پرسیدم:
بزرگ ترین اشتباه؟
گفت: عاشق شدن...
گفتم: بزرگ ترین شکست؟
گفت: شکستِ عشق...
گفتم: بزرگ ترین درد؟
گفت: از چشمِ معشوق افتادن...
گفتم: بزرگ ترین غصه؟
گفت: یک روز چشم های معشوق رو ندیدن...
گفتم: بزرگ ترین ماتم؟
گفت: در عزای معشوق نشستن...
گفتم: قشنگ ترین عشق؟
گفت: شیرین و فرهاد...
گفتم: زیباترین لحظه؟
گفت: در کنارِ معشوق بودن...
گفتم: بزرگ ترین رویا؟
گفت: به معشوق رسیدن...
پرسیدم: بزرگ ترین آرزوت؟
اشک توی چشماش حلقه زد و با نگاهی سرد گفت:
مرگ....
هفت شهر عشق عبارتند از .:.*.:. شهر اول : نگاه و دلربایی .:.
شهر دوم : دیدار و آشنایی .:.*.:.
شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی .:.*.:.
شهر چهارم : بهانه ، فکر، جدایی .:.*.:. شهر
پنجم : بی وفایی .:.*.:.
شهر ششم : دوری و بی اعتنایی .:.*.:.
شهر هفتم : اشک ، آه ، تنهایی